عشق من،عطیه جونعشق من،عطیه جون، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

عطیه، بزرگترین هدیه خدا به ما

14 روزگي عطيه كوچولو و يه خاطره از ياد رفته

دخملي ناز وقتي شما كوچولو بودي و 14 روز بود كه از شيمكم اومدي بيرون،همش با ناخنهاي تيزت صورتت رو چنگ مينداختي،منم اومدم ناخن شما خوشگل خانومو بگيرم كه يه دفعه يه گريه كوچولو كردي وبعد ديدم از دست كوچولوت داره خون مياد.الهي مادر برات بميره.هر چي دستت رو گرفتم زير اب خونش بند نيومد ساعت 12:30 شب بود با بابا سريع رفتيم پاين(منم تنبيه شدم چون ددي كلي دعوام كرد و با شكم پاره ميدويم تا اتاق پزشك)و رفتيم درمانگاه و پزشك كشيك دست دخملي ناز رو پانسمان كرد.اينم عكس انگشت نازت در روز بعد هست.البته در حالي كه خاله مارال داره لباس تنت ميكنه چون اولين حمام زندگيت رو كرده بودي.(عزيزم منو ببخش. در ضمن گوشت دست كوچولوت كه با ناخنگير كندم رو تو آلبومت نگه د...
20 شهريور 1392
1